دوتا مهمونیم به خوبی و خوشی تموم شد...و دیشب ظرفهارو جمع کردم و از امشب باید کتابهای پایان ترم رو بچینم روی میز:))
میوه اوردم و پوست کردم خوردیم و همسری برام مقاله رو ترجمه میکرد و منم قسمت های تخصصیشو میگفتم.
بعدش سالاد خوردیم...از وقتی رژیم رو شروع کردم و سالاد و میوه توی برنامم زیاده دکتر هم برای معده ام دو هفته حذف کرده اینارو!حالا من چه کنم؟:)
یکم روی برنامه سفر کار کردیم و ایمیل کردیم برای دایی فرنام.
هوای خنک خوبی شده...باد و بارون هاش بهاری و لذت بخشه.
روزها تند میگذرن...خدایا شکرت.
یادم رفت چی میخواستم بگم من شرمنده:دی
این آخرین واحدهاست؟ ایشالا به بهترین شکل پاس کنی ..
خسته نباشی از مهمونی ..
ایشالا یه سه تایی پیش فقط میمونه.
قربونت برم قاصدک مهربونم
روزهای خوبی رو برات آرزو مندم عزیزم.بابت رمز هم ممنون
عزیزم ممنونم
اطلسی جونم ایشالا معدت زودتر خوب میشه ولی حتما پرهیز رو داشته باش که خدا نکرده موندگار نشه
خیلی اذیتم میکنه متاسفانه
من میگم بی خیال رژیم..همه چی بخور ولی کم بخور
خوش بحالت چقدر تند تند پست میزاری بلاگفای ما که پوکید ..حداقل ده روز دیگه هم درست نمی شه
رژیمم سخت نیس همینه که گفتی...کم میخورم.
قاطیه بلاگفا
کتابها رو باید چید روی میز؟؟؟؟
ایشالا امتحانای شما از کی شروع میشه عزیزدل؟؟؟؟؟
چی می شد بدون امتحان درس خوند؟؟؟
هی هی زهرا...من میچینم روی میز برنامه ریز یمیکنم توی تقویم هرروز چقدر بخونم و جبران طول هفته رو هم میزارم جمعه ها....
کاششششش میشششددد
من واقققعا از بعضی کلاسها لذت میبرم!!دیروز حسرت میخوردم جلسات اخره!بعضی استادا به معنای تمام استادن
ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻣﻴﮕﺬﺭﻥ ﺍﻳﺸﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﺮﺷﻠﻮﻏﻲ ﺧﻮﺷﻲ ﻳﮕﺬﺭﻥ
ایشالا عزیزم
امیدوارم امتحانات رو با مو فقیت پشت سر بذارى. هنوز به من رمز نمى دى؟:)
ممنونم خانمی من شرمنده ام...