در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

دلسوزی

قرصی هست که بخورم دلسوزیم کمتر بشه؟

دلم نسوزه برای همکار شیفتکاری که داره تند تند ساندویچشو میخوره با حالت مظلومی و معلوم نیس به چی فک میکنه؟

دلم نسوزه برای همکاری که گوشه کفشش پاره ست...

دلم نسوزه برای مامور شهرداری که دیشب جلوی خونه بابا اینا رو جارو میکرد و سیگار گوشه لبش بود...

دلم نسوزه برای  پسرک ترک موتور  و یا پیرمرد موتور سواری که از باد خودشو چشماشو مچاله کرده و داره میره سرکار ساختمون...

دلم نسوزه برای کودک کاری که ادامس میفروشه.کنار هر شیشه ماشینی چه باز و چه بسته سرشو کج میکنه....


همه اینارو یه لحظه میبینم و چشمامو میبندم که بیشتر نبینم...که اشکم و بغضم...

شاید بنظر شما هییییییییچ کدومش دلسوزی نداشته باشه...

خودمو توجیه میکنم که سلامتن دارن کار میکنن ...من چرا بهم میریزم...اما نگاه ادما توی ذهنم میشینه...ای خداااااا


یعنی ترجیح میدم از دست یکی حرص بخورم و عصبانی بشم تا دلم بسوزه براش!



پی نوشت1: به دل شکستن خیــــــــــــــلی معتقدم...اینکه خدا جواب دل شکسته رو زود میده...و دارم به چشم میبینم.


پی نوشت2: چه باد پاییزی...چه نم بارونی ! چه هوای عاشقی....چه خاطرات دونفره ایی...چه پیاده روی هایی...زنده میکنیمش!

نظرات 9 + ارسال نظر
فرناز شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:42 ب.ظ

وای اطلسی گفتی منم همینجوریم

:(( خیلی بده من واقعا اذیت میشما

پریسا شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:45 ب.ظ

این ها واقعیت های تلخی هستند که هر روز باهاشون سر کار داریم ، مگه میشه دلمون نسوزه ؟

:((

آمارین دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:51 ب.ظ http://amarin.persianblog.ir

هلووووو
من رفتم پرشن
منم خیلی دلسوزم. بیشتر اعصابم بهم میریزه.

دختر من یه عالمه وب دارم ازت:)
دقیا اعسابم غیر دلسوزی درگیر میشه

نفیس سه‌شنبه 31 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 09:32 ق.ظ http://diarynafiis.persianblog.ir

اگر قرصی دیدی به منم بگو . منم مثل توام و به شدت اینا تو ذهنم حک میشه و قصه میخورم
بارها دیدم همون همکاری که گوشه کفشش پاره است کلی از من سرمایه دارتره ها اما بازم دست خودم نیست

سرمایه رو خوب اومدی

قاصدک چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:01 ق.ظ

من قرصی سراغ ندارم .. تو هم که در حد توانت به افراد بی بضاعت کمک می کنی .. ایشالا خدا به زندگی همه برکت بده ..
من اینجور وقت ها بیشتر از وضع مملکت شاکی میشم .. خصوصا وقتی افرادی رو می بینم که زحمتکش هستن ولی مخارجشون از درامدشون بیشتر و آسایش ندارن ..

:((

ریحان پنج‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:23 ب.ظ http://www.manoshosho.mihanblog.com

ای گفتی اطلسی جونم منم دیونم تو این مورد و همیشه خودمو ملامت می کنم :(

ملامت...اره متاسفانه

مامان هارپاگ دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:57 ب.ظ http://sandi.persianblog.ir

تو رو خدا اگه از این قرصها پیدا کردی به منم بده خیلی محتاجشم !

:(

قاصدک سه‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:34 ق.ظ

اطلسی؟؟؟
خوبی دختر خوب؟

خوبم عزیزم مرسی...
میگذره ...خداروشکر روبراهه همه چی
تو چطوریی؟

فرناز چهارشنبه 15 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:20 ب.ظ

اطلسی کجایی چرا دیگه نمی نویسی؟ نگرانت شدم

هستم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد