در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

اینقدر توجیه نیارین

آی مردمی که ترک وطن کردین اینقدر توجیه نیارین...اقا دلتون خواسته رفتین!اقا اونور بیشتر حال میکنین!

اینایی که اینجا موندن نه دستشون کجه!نه چلاقن!نه امل و خنگن! نه اینکه بی کفایت!جمع عظیم ماندگان با اینور حال میکنن!

هرکسی راه زندگی خودشو میکنه!اونایی که رفتن صد درصد اونور پادشاهی نمیکنن!اونایی که موندن صد درصد دیوانه و روانی نمیشن!

بیخیال توروخدا!



باید کلی ادبی مینوشتما اما لپ کلام همین بود:))

حالا شما هی بشین توجیه بیار که اصلا بچه ها و نوه های من واسه اینجا موندن ساخته نشده بودن!اینجا حروم شده بودن تاحالا و کسی ارزش براشو قایل نبود!

خوب که چی؟یعنی  تخم و ترکه بچه هات از خودت نبوده؟!یعنی ما بی ارزشیم!؟

خوبه ماهم صبرمون لبریز بشه بگیم اونا روانین که تحمل نکردن؟اونا فرار کردن چون عرضه موندن نداشتن!اقا بس کن بیخیال

جان مادرت ول کن این حرفا رو!من بعد 30 روز برمیگردم از سفر فوق تفریحی و خاص!دلم برای همین دود و شلوغی تنگه! حالا نمیدونم اون چه حسی داره ....



طرف حرفم جاست فمیلی هست و بس...

دوستای عزیزم به خودشون نگیرن:))



من هستم...روزگار می گذرونیم...کار ،یونی،خونه، فامیل...

حس نوشتن فعلا نیس:((

نظرات 4 + ارسال نظر
سارا- آغاز راهی دیگر شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 09:54 ق.ظ http://man-to-mishavimma.persianblog.ir/

چرا حس نوشتن نیست ایا؟!!!!!!
ما دوست داریم شما بنویسید ...
هر جایی شرایط خودشو داره ... برای بدست آوردن هر چیزی باید از یه سری چیزهای دیگه چشم پوشی کنی و این مونده به اولیت بندی آدمها که با هم متفاوتن ... پس نمیشه نظر کلی در مورد خوب یا بد بودن داد ... باهات موافقم اطلسی جان ...

نمیدونم والا...کار خاصی هم نمیکنما

اولویت بندی رو خوب اومدی
ببخشید اگه نتونستم با حرفام اسمسی منظورمو خوب بگم.
امیدوارم خوب باشی:*

پریسا شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:37 ق.ظ

اولاً که سعی کن حس نوشتن برگرده دوستم چون ما نوشته هات رو دوست داریم ، بعد با این مطلبی که نوشتی کاملاً موافقم
من خواهرم از ایران رفته همه به من می گن چرا تو نمی ری .
ای بابااااا خوب اون دوست داشته بره من دوست ندارم
بعد هم من خیلی دوست دارم اگر بشه رمزت رو داشته باشم

مرسی عزیزم
راس میگی
فعلا رمزی نمی نویسم...وب نداری رمز بزارم

فرناز شنبه 18 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 01:42 ب.ظ

آی گفتی اطلسی بعضی از ایناییی که رفتن اصرار دارن ثابت کنن کار درستی کردن , خوب اگه مطمئنین دیگه چرا هی دلیل میارین برای بقیه که چیزی نمیگن

همچین میگن واسه اینجا ساخته نشدن که انگار زاییده کره ماه بودن

آمارین یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 05:42 ب.ظ http://amarin.persianblog.ir

داغ کردی اساسیا:))))

خخخخخخخخخالان سرد شدم!
اخه همچین میشینن میگن به دخترش اینجا توهین میکردن تو مدرسه که انگار شاه پریونه:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد