در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

هم اینجا پا برجاست هم اینستا در خدمتم:))

اطلسی

atlasi

سرچ کنید

و لطفا قبلش اینجا برام بگید والا نمیشمناسمتون



همیشه دوست داشتم محل کارم با همسر یکی باشه یا لاقل تا یه مسیر یهمراه هم باشیم!اما امروز گفتم خداروشکر که نیست:))

از دیشب میگفت میخوام برم فلان جا چی بپوشم!هرچی هم پیشنهاد میدادم یه نه یی داشت توش!

گیرش روی شلوار کت شلوارش بود و من میشناسمش:))

گفتم بزار اخرش خودش میگه!

خلاصه هرچی گفت گفتم خودت میدونی من نمیدونم چی داری که!!

مهمونی های خاص که برام مهمه و حس میکنم لباس پوشیدنشو از دید زنش میبینن میگم چی بپوش و خدایی حرف گوش کنه اما شرکت و بیخیال دیگه:))


خلاصه صبح  یه ساعت دیرتر بیدار شد و فهمیدم باید برسونمش تا  مترو

گفتم صبحانه بخوره، موقع لباس پوشیدنش من اماده میشم و تا بره ماشین و روشن کنه میرسم!

گفت شلوارم کوتاه شده شلوار کتمو بپوشم؟!گفتم بپوش!

دئودرانتم تموم شده ها!

پلیور میخواد یا کاپشن فقط؟

کدوم پلیور؟

ا این پیله که کوتاه و تنگ شده!

چرا چروکه پس!؟

گفتم بپوش بابا باز میشه:))بکشش بزرگ میشه:)))))

خلاصه اخرش هنوز اقا جلوی اینه بودن من لباس پوشیده رفتم اذوقه بردارم!

کاپشنشم اوردم که به سرعتش کمک کنم!نه که تخت گاز داشت اماده میشد ازون لحاظ!

اومده میگه جیگولی این کاپشنم نه اون نو رو میخوام!

اخرشم من کلی فس فس کردم

و میخواد  تازه کفش واکس بزنه!!


مثه یه پسر بچه اینقدر شرارت کرد که اخرش کتابمو جا گذاشتم:(((


این بساط همیشه اقایونه!برای مهمونی هم من با اون همه چسان فسان زودتر اماده میشم!همینکه ادم از قبل فکر کنه چی بپوشه و اول چکار کنه کلی وقت ادمو جلو میبره!که متاسفانه بعضیا اینطوری نیستن!

این همسر بنده هم ژنشه! چون خ ش هم همینه!ما توی اسانسوریم ایشون تازه مسواک میزنن!

م ش هم همینطور ما دم دریم تازه میگه هوا چطوره؟:)))



پی نوشت:ناگفته نماند که ادمای ریلکس و بیخیال اعصابشون ارومتره و هرچی  پیش ایاد خوش آید براشون خوب میاره





نظرات 8 + ارسال نظر
ذخملی چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 04:35 ب.ظ

خانواده همسری منم به شددددددددت خونسردن! فک کن قبلا میخواستیم جایی بریم با هم من حاضر و اماده دم در بودن خواهر شوهر تازه داشت دنبال کرم پودرش میگشت!
ولی خدا رو شکررررررر خود همسر این طور نیست! از قبل همه چیز رو اماده و مشخص میکنه

کرم پودر:)))
خداروشکر اره همسرت مشخصه دست و پا داره خدا حفظش کنه

الی ناز چهارشنبه 13 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 05:45 ب.ظ

خیلی خوبه که ببینی مردت به ظاهرش و اینکه چی بپوشه اهمیت میده ولی خدایی یه موقعهایی از این فس فس کردنا اعصاب آدم خط خطی میشه
تو اینستا هم فالو میکنم

خط خطی رو خوب اومدی:)
بله بله

نفیس پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:08 ق.ظ http://diarynafiis.persianblog.ir

اونقدری که این مردا به خودشون تو آینه نگاه میکنن و چی بپوشم چی بپوشم میکنن والا اگر ما بکنیم
البته من که تقصیر خودمه بلکه همه جا از نظر لباس پوشیدن ساپورتش کردم همش به من میگه چی بپوشم

اره والا
دقیقا همینه که میگی اینقدر جاهایی که مهم بوده بپوش نپوش کردیم براشون عادت کردن
من این اخلاقمو توی همه چیش دارم ترک میکنم حتی خریدش

مریم جمعه 15 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:49 ب.ظ

اطلسی جون من پیدات نکردم maryam_hdd

سرچ کن اسممو لطفا
atlasi3003

هما شنبه 16 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 10:36 ق.ظ

هما هستم 38 ساله از زنجان مادر یه دختر 8 ساله اینستای من homa_bهست عزیزم

منصوره فراهانی یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:20 ق.ظ

سلام اطلسی عزیز من چند ساله که خواننده خاموش وبلاگت هستم عزیزم متاسفانه چون نویسنده خوبی نیستم وبلاگ ندارم اما خوشحال میشم اگه دوست داشتی تو اینستاگرام با هم در ارتباط باشیم آیدی اینستا ی من mansifarahani هستش عزیزم موفق باشی

مرسی عزیزم لطف داری
سرچ کن اسممو لطفا
atlasi3003

سارمونلا یکشنبه 17 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 02:32 ب.ظ http://khaterestan.persianblog.ir

سلام یه atlasi بود اونم آقاست!!؟؟

نه عزیزم
atlasi3003
سرچ کن

مریم جمعه 29 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 01:14 ب.ظ

خوشحال میشم تو اینستا هم دنبالت کنم maryam_hdd

مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد