این هفته مثه اسب دویدم...دوروز کنفرانس و استرس پوسترم و سخنرانی مدیر عاملمون...که مسئولیتش با من بود...استرس زیادی داشتم که همه چی اوکی باشه اسلایدام خراب نشه هماهنگ باشم باش بدون هیچ تمرین قبلی...
خلاصه که خداروشکر بخیر گذشت و همه چی خیلی خوب بود تجربه جدید بود بودن توی این جمع ها....مهمونای خارجیش خیلی باحال بودن یه پیرمردی بود ریلکس....اصلا توی قید و بندای ما نبود....
کلی هم مدیرم و اون همکارایی که شخصیت درستی دارن تشکر کردن ازم...اما خوب اونایی که مریضن هم مثه همیشه مریضیشونو نشون دادن!
هنوز بدنم کوفته است از خستگی...روز اول هم مستقیم رفتم کلاس تا 9 شب دیگه جنازه بودم.پرپر وقت شناس هم همون روز...دیگه هیچی...
این دوروز هم توی شرکت کلاس داریم فشرده و هنوز ریلکس نشدم...
به همه اینا یه شب تولد دخی خاله و درگیری های فکری خاص یه سری ادم های دورو و دغل و دروغگو و البته منفعت طلب رو هم اضافه کنید که برای همه دردسر شده!! رو اضافه کنید...یعنی من الان یه موجود فشرده مچاله شده هستم که میخوام اخر هفته فقط استراحت کنم....
ادم باید از هرررررررچی دروغگوی دوروی دغله دوری کنه!این یک اجبار و الزامه...حتی اگه دوست باشه!حتی اگه خویشاوند باشه!!!حتی اگر نزدکی باشه!فقط باید در حد اجبار سلام علیک باشه و بس...
به شدت موافقم
ط تحمل کردنش و فقط سلام
در سکوت مطلق!!
قسمت اول پستت مهمه
بقیه تو حاشیه ان اطلسی جون
دقیقا دوری لازمه
متاسفانه حواشی زندگی من زیاده!!!متاسفانه بخش بزرگی از ذهن منو درگیر میکنن:((
کجایی دختر جان؟
عزیزمییییییی...شلوغم خیلی