یه هات چاکلت برای خودم درست کردم و با ارامش میخورم و فکر میکنم
پنجره روبروم بازه و باد پاییزی میاد...کم کم داره سرد میشه هوا.
امشب مهمونی خونه نویی خالمه...هدیه قوری وارمری با دسته چوب بامبو خریدم.
برم قوری وارمری خودمو از انبار ی مامان اینا بیارم
برای محل کار خودمو همسری هم قندون خریدم و یک لیوان شیشه ای طرح دار برای چای طعم دار و دمنوش شبهای بلند ...
همسری خداروشکر ار کارجدیدش خیلی راضیه...درعین حال که میگه نمیفهمم چطور ظهر میشه از حجم کار اما چون ارامش داره و تایمش کم شده راضیه...
5شنبه خاله و دایی اومدن خونمون و هدیه های قشنگ تولدمونو دادن...
یه مانتو هم به نیت هدیه مادام سفارش دادم که ایشالا برای عید.
رفتم قالب گیری دندونم اینقدرررررررر بزور این قالب هارو جا داد توی دهنم کنار لبم زخم شده و باز شده و افت و...نمیتونم حتی حرف بزنم:((
برای انتخاب واحد باید یک و 200 میریختیم اما اونایی که فقط پایان نامه داشتن 600!! منم 600 ریختم رفتم حسابداری برام کدو باز کنن!ظهر هم انتخاب واحد کردم خخخخ:))) پول زور میگیرن یعنی چی خوووووووب
ایشالا امسال مهر اخرین ترم دانشجویی ارشدمه...
وای چقدر شیرین بود این هات چاکلت:)
خیلی مبارکه هم تولد وهم خریدای خورده ریز شادی بخش
مرسی عزیزم:*
:))))) پولی که ندادی رو مگه بعدا نمیگیرن ازت؟ فک کنم ترم بعد پایان نامه داری درسته؟
نه من سه ترمه تموم کردم همین ترمه پایان نامم
چرا بالاخره باید تسویه کنم اما نقد کمتر دادم اینطوری
nushe jan hotchocolate
az dandunpezeshki motenaferaaaaaaaam
منم متنفرمممممممم خصوصا که گفت پرکردنی هم داری:((((((