دیروز ظهر مهمون داشتم پ ش و ب ش همه چی رو خیلی ساده گرفتم و خودم ریلکس بودم...واقعا اونایی که به اسم بلد نیستم و نمیتونم و این حرفا ساده برگزار میکنن چه سودی میکنن...
ظهر هم کتاب خوندم و خوابیدم و عصر با مهمونامون چای و تنقلات و بعدم جابجایی یه کمد داشتیم.
ردش کردم رفت بلکه کمتر احتکار کنم یا پشتش آشغال جمع بشه...
هرچی اتاق رو مرتب کردم بازم چیزایی بدرد بخور ونخور مونده...که نمیدونم چکارش کنم!
همسری میرفت و میومد میگفت ولش کن دیگه خوبه عزیزم....اخرش گفتم همسریییییییییی من یه خونه پر کمد میخواممممممممم!!من اشغال زیاد دارم:))
برای همسری غذا گذاشتم و رفتیم خونه مامانم والیبال بینون....آخیششششش بردیم!
مهمونی ساده که باشه به همه خوش می گذره. هم میزبان هم مهمان.
موافقمممم...
منم عاشق مهمونیای ساده م. دیشب یکیشون رو رفتیم. بخدا انقد خوش گذشت. بدور از تجملات و غذاهای رنگی رنگیه خارجی. یه سفره و پذیراییه اصیل ایرانی
اره چیه من همیشه دوچور پیش غذا دو سه تا غذای اصلی و دسر و سالاد و ....دیوونه میشدم بخدا
رمزتو دوباره میزاری؟
بلاگفا رمزها رو خورده
گذاشتم عزیزم
اطلسییییی منو بگو ات و اشغالا رو دارم بار می کنم بیارم ایران هاها با یه عالمش خاطره دارم دلم نمیاد بریزمشون دور
اره خاطرات رو نگوووووو