در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

اخبار کاری

سررسیدمو که از کشو اوردم بیرون باورم نشد که از25 بهمن من پشت میزم ننشستم!!!!!

این مدت یا پشت میز مدیرم میشستم یا در حال بدو بدو و سمینار و کلاس و کنفرانس و جلسه و این چیزا بودم

شنبه7 شب برگشتم از اداره.یکشنبه 10 شب!دوشنبه هم7 شب!اختتامیه بود و رفت تا یه ماه دیگه که باز طوفان ش بگیره مارو:))

خیلییییییی خسته شدم.خیلی خیلی....اما تجربه ای موفق بود در جمع بزرگان!!!

دیشب چنان قدردانی مخصوصی جلوی دوربین و چشم همه ازم کردن بخاطر تنها خانومی که پا به پای اقایون این چند روز از هیچ کمک و همراهی دریغ نکردم!که خودم باورم نشد!در حدی که مدیران رو برگردوند گفت من یادم رفته در حضور شما خسته نباشید بگم بشون!!

اینو مدیر کلی که از تهران اومده بود در حضور مدیران عامل و الباقی گفت!گفتم لطف دارید!گفت نه خانوم من وظیفه دارم بگم که بدونن شما چقدر این چندروز زحمت کشیدید...خلاصه که با این تشکر ویژه خصوصا از من خستگیش بدر شد...

فعلا یه قول پوان مثبتی هم بم دادن معلوم نیس چقدر عملی بشه...امیدوارم روی حرفشون بمونن:)

از بیخوابی و پرکاری و استرس و کار با سیستم این چندروز چشم چپم یه نیمچه خونریزی کرده و مویرگاش پاره شده...درد داره... و قرمزه!هرکی میبینه دلش به حالم میسوزه!

همین مدیر کل یه فرد مقتدر و مسلط  و فنی بود خیلی خوشم اومد از سبک مدیریتش. بشدت هم مومن بود ازونایی که موقع حرف زدن پشت سرمو نگاه میکرد!بعد منو یاد اون هنرپیشه هه مینداخت که توی فیلم سفر سبز بازی میکرد.اسم ش چی بود؟اون که میرفت بالای پشت بوم امن یجیب میخوند...چکل بود مهربون بود!!حرف میزد یادش میوفتادم!حیف که معذورم از گفتن اسم اقای مدیر کل والا اگه سرچش کنید میبینید چقدررررر شبیهه فقط مو  دارشه:)))

با اخبار غیر کاری برمیگردم...

کارتابلم.وایبرم.ایمیلم.ریدرم و الباقی راههای ارتباطیم داره از مسیج و پیغام جدید و نخونده میترکه!

نظرات 4 + ارسال نظر
قاصدک سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:20 ب.ظ

خسته نباشی دوستم .. خییییییییییییییییییییییلی زیاد ..
چشمت رو مراقب باش دختر خوب ..


خوب شدم عزیزم مرسییی

سارا- آغاز راهی دیگر سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:23 ب.ظ http://man-to-mishavimma.persianblog.ir/

حسابی خدا قوت و آفرین و احسنت داری دختر خانوم و زرنگ و همه تن حریف ...

نه والا زبرو زرنگی بم فشار اوردد لاغر شدم:))

سپینود سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 02:16 ب.ظ

فقط می‌بوسمت که دیگه با این همه کار و بار زحمت اضافی نشه این کامنتم برات

نفیس پنج‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 07:47 ب.ظ http://diarynafiis.persianblog.ir

خسته نباشی خانوم
یاد روزای کاری خودم و بدو بدوهاش افتادم هم سخته هم لذت بخش

نه والا لذتش وقتی استرس باشه نیس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد