در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

همکار خیلی قدیمی اومد خونمون...از همه چی صحبت کردیم...همونجا یه جرقه زد به ذهنم!

که اگر من ازین چرت و پرتا سلامتیم به خطر بیوفته!مادام جوابگوهه؟نه اصلا برفرضم باشه؟مشکلی حل میشه؟بازم دردو غصش ماله خودمه!پس چرا دردسر درست کنم!یه به جهنم از ته دلم گفتم !:)) خدایا خودت میدونی ته دلم جریان چیه...بقیه هم مهم نیستن!

نهایتشم من یه غریبم دیگه!خوب میرم توی مهمونی هاشونو مثه یه غریبه از دورهمی لذت میبرم همین!


بعدشم همسری اومد و یه کله12 ساعت خوابیدیم تا خود صبح!!!!!!!! فقط شنیدم نصفه شب در یخچال باز شد و خش خش اومد!صبح دیدم چیپس و ابمیوه خورده طفلی:))


امروز یکم سطح انرزیم بالاتره و میخوام ظهر برم خونه مامانم و شب هم همگی با خاله ها بریم بیرون و انرزی سیو کنم برای فردا:))




یه چیزی که توی سفر برام درس شد و میخوام بکار ببندمش اینه:

کنار گذاشتن رودربایسی ها! همه اول خودشونو  میدیدن!و کسی ازینکه یه نفر اول مصلحت خودشو  - بدون ضرر رسوندن  به بقیه البته-  در نظر بگیره برای حتی یه بله و خیر ساده گفتن! بد نمیدونس! میخوام بیشتر خودم باشم!

نظرات 4 + ارسال نظر
نفیس پنج‌شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:00 ق.ظ http://diarynafiis.persianblog.ir

اوه چقدر عقب بودم . کی نوشته بودی اینا رو
همیشه به سفر. سفرنامه ات خیلی خوب بود. خوبه که رسیدین جلهلیی رو که میخواستین برید. اما اون جاموندنه خیلی باحال بود
خوب میکنی که اول خودتو در نظرمیگیری امیدوارم موفق باشی توش
در ضمن اصلا به هیچ جات هم حساب نشه توهم مثل غریبه ها برخورد کن

مرسی عزیزم ایشالا به زودی بریییییید
به هیچ جام حساب نشه:)))

پریسا شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:55 ق.ظ

اطلسیییییی یعنی همیشه دیگه رمزی می نویسی ؟ :(
من خیلی نوشته هات رو دوست دارم

راستش موضوع هایی که حساسیت یه عده ای رو بر می انگیزه و باعث میشه رنج بکشن رو مجبورم:))
نمیدونم واقعا...
لطف داری عزیزم
اما سعی میکنم بی رمز هم داشته باشم

nassi شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:29 ب.ظ

تصمیم خوبی گرفتی اطلسی جان ، ولی عملیش کن و بزار دائمی بشه توی زندگیت . من خودم بارها این تصمیمو گرفتم ولی چون حساسم دائمی نشده واسه م . امید که شما موفق شی خانومی

حساس رو خوب اومدی...ادم یهویی دلش یه چیزی میگه از عقل و منطق دور میشه

nassi سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 12:49 ب.ظ

من خیلییییییی آدمها رو دیدم که اصلاً در ارتباط با بقیه حرف دل و دل نمیشناسن ، واسه بچه شون حتی . فقط خودشونن و خودشونن و خود خواهی هاشون . واسه همچین آدمایی آدم باید به خودش اولتیماتوم بده ، فقط منطق منطق منطق . و علیرغم اینکه میگن بدی رو با خوبی جواب بدید من عقیده م اینه که فقط باید مقابل به مثل کرد . که خودمونو داغون نکنیم با احساسات و خودخوری بعدش و پررو شدن طرف مقابل .

»ن هم نظرم مثه شماس عزیزم اما روانشناسان و اونایی که این دوره رو گذروندن معتقدن باید اونقدر قوی باشیو اعتماد بنفس بالا باشه که خوبی کنی برای خودت نه اونا!! و من هنوز توی این دوراهی گیر کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد