در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

در بهشت رویا، بر بال باورها.

ای امید ناامیدی‌های من، برق چشمان تو همچون آفتاب، می‌درخشد بر رخ فردای من.

دکتر دوتا  آمپول بی حسی رو زده و منتظرم زبونم شل بشه:))

اقایی به ظاهر مرتب و معقول میاد برای معاینه.

برگه بیمه رو میده دست دکتر و میگه دخترمو میارم برای پر کردن دندونش.

دکتر میگه بله خانومتونم میان؟دندون خراب داشتن.

اون یه سرو دوپا به اسم آقا!به اسم مرد! میگه: بله خانووووم که دندون خرابش سر جهازیش بوده!

هررررر کررررررر هم میخنده!


یعنی فقط شانس اورد که زبونم شل بود!والا پامیشدم چنان خدمتش میرسیدم که بدونه غیر دندون سرجهازیش اون چیزی  هم که....

لااله الی الله!

مرد نبود یه حیوون صفت بود!


نظرات 1 + ارسال نظر
آمارین یکشنبه 19 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 05:09 ب.ظ http://amarin.persianblog.ir

چه بیشعور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد